این پسرم بامداد است . هشت سال دارد و مشق پیانو می کند حدود سه سالی هست. امروز یه دفعه گفت شعری به ذهنم رسیده و نوشتمش ، دوست داری ببینی؟ وقتی خوندم خیلی هیجانی شدم این اولین شعرش بود . براش آرزوی بهترین ها رو در زندگی اش دارم:
باد سیب ها را تکان می داد
و تو هم در باد راه می رفتی
و یک دفعه باد تو را با خود برد
و وقتی من آمدم تا تو را بگیرم
سیب های زیادی به پشتم می خورد
انگار به من می گفتند: « تو نباید او را بگیری»