دروغ چرا، وقتی برای بحث زنانگی و بدن شروع به کنکاش در تئوریهای جامعهشناسی بدن کردم، گمان نمی بردم این موضوع آن قدرها ریشهدار باشد، اما اکنون که گام به گام با ابعاد مختلف آن از زوایای گوناگون مواجه میشوم ، میبینم بحر بیکرانهای است بحث بدن و جامعه.
در کتاب زنانگی و بدن، رویکردم رویکری فوکویی بود؛ رویکردی که نقش سلطه و قدرت را در همه ابعاد آن و از جمله بدن میکاود. سلطهی قدرت بر بدن، محور بحثهای فوکو است. از تاریخ جنون گرفته تا تاریخ جنسیت و تاریخ زندان و ...؛ در همه جا بدن تحت مراقبت و انضباط و کنترل است.
فوکو اما نگاهش به بدن نگاهی عام است و من، با نگاه او به سراغ بدن زنانه رفتهام. بدن زنانه هم به صرف بدن بودن در معنای عام و هم به صرف زنانه بودن در معنای جنسیتی آن از سوی ساختارهای مردسالارانه جامعه، تحت سیطره قدرت، منضبط می شود؛ کنترل می شود و مجازات می گردد. در واقع سامانمند شدن بدن زنانه دو سویه است.
آموزش و پرورش یکی از نهادهایی است که اتفاقا فوکو به آن توجه نشان داده است. از نظر فوکو، تیمارستانها، مدارس، بیمارستانها، زندانها و ... در پی انقیاد و سلطه بر بدن هستند. آنها با راهکارهای تقریبا مشابهی انضباطهای فراگیر خود را بر بدنها، حتا در حرکات و اعمال بسیار ریز و جزئی بدن متمرکز میکنند.
فوکو بحث خود را بصورت کلان و عام مطرح میکند و به زنانه یا مردانه بودن آن کمتر توجه کرده است. اما در جامعه ما، مدارس بر سامانمندکردن بدن زنانه بیشتر متمرکزند تا بدن مردانه؛ و زنانه بودن بدن در انضباط و کنترل و مجازات اهمیت ویژه ای دارد. بدین منظور، آموزش و پرورش قواعد جزئیتری از موارد انضباطی را برای بدنهای زنانه اعم ازمعلمین و دانشآموزان درنظر گرفته است. وضعیت ابروها، آرایش صورت، مدل و رنگ مو(در همان مقداری که از مقنعه بیرون است)، ناخنها، تنگ یا کوتاه بودن لباس، نحوه راه رفتن و ایستادن، خندیدن، نحوه حرف زدن و ... همه تحت کنترل است و باید از قواعد انضباطی پیروی کند. در کلاسهایی که معلم مرد است، چه برای دانشآموزان دختر و چه برای معلم این انضباط شدیدتر است.
اخیرا اما دفتر...مواردی را برای استخدام و جذب داشنجومعلمها ذکر کرده که گام را از این موارد بسی فراتر گذاشته است. این موارد انضباطی، که مستقیما بدن زن را نشانه گرفته است؛ از جلوههای بیرونی آن گذشته و به سلامت اندامهای داخلی بدن پرداخته است.
در بخشنامه وزارت آموزش و پرورش در بند مربوط به بیماریهای زنان(بند 17)، اختلالات زنانگی، موهای زاید صورت، بلوغ زودرس یا دیررس، سابقه جراحی بیماریهای رحمی، ناباروری، کیستهای تخمدانی و اندومتریوزیس و آمنوره متعاقب صدمات مغزی، کانسرهای سینه، رحم، تخمدان، سرویکس، وولو و هر نوع بدخیمی دیگر در هر جای بدن، ضایعات دستگاه تناسلی که منجر به ایجاد فیستولهای مقاوم در درمان شود، از موانع استخدام به عنوان معلم مطرح شدهاند. *
ساختهای قدرت از طریق این دستورات جزء به جزء مربوط به بدن و سلامت؛ آن هم نه برای بهبود و ارتقاء سلامت؛ بدنهای بیمار، بویژه بدنهای بیمار زنانه را تنبیه می کند و با به حاشیه راندن بدنهای زنانه، زنان را از جامعه و حتا از آموزش و پرورش (جایگاهی که سالهاست از سوی قشر سنتگرای جامعه، نهادی زنانه و امن برای زنان شاغل لقب گرفته است) حذف می کند.
با توجه به این که ساختار مردسالارانه جامعه ایران و قوانین سختگیرانه و زن ستیزانهاش راه را بر اشتغال زنان ناهموار میکنند؛ آموزش و پرورش و بهداشت و درمان، مهمترین عرصههاییاند که تاکنون زنان را جذب خود کردهاند؛ اما اینک، ابتدا ازسهمیه قبولی زنان در دانشگاههای علوم پزشکی کاسته شد و سپس پیکان آموزش و پرورش را نشانه گرفت.
* شیوهنامه مصاحبه اختصاصی داوطلبان ورود به دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه تربیت دبیرمطابق بند یک و 2 ماده 12 قانون گزینش معلمان و کارکنان آموزش و پرورش تهیه و تدوین شده و بر اساس آن معلمانی که وارد آموزش و پرورش میشوند نباید بیماریهای مندرج در این شیوهنامه را داشته باشند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر