۱۳۸۹ اسفند ۸, یکشنبه

بامداد

این پسرم بامداد است . هشت سال دارد و مشق پیانو می کند حدود سه سالی هست. امروز یه دفعه گفت شعری به ذهنم رسیده و نوشتمش ، دوست داری ببینی؟ وقتی خوندم خیلی هیجانی شدم این اولین شعرش بود . براش آرزوی بهترین ها رو در زندگی اش دارم:

باد سیب ها را تکان می داد

                         و تو هم در باد راه می رفتی     

و یک دفعه باد تو را با خود برد

                         و وقتی من آمدم تا تو را بگیرم

سیب های زیادی به پشتم می خورد

                         انگار به من می گفتند: « تو نباید او را بگیری»