۱۳۹۱ آذر ۱۲, یکشنبه

چراغ رابطه خاموش است! چرا مردان سکوت می کنند؟



در مقالاتی که به مناسبت های مختلف درباره زنان ، خشونت، قوانین مردسالار و تبعیض جنسیتی نوشته می شود کمتر می توان ردپایی از مردان را یافت. در جنبش اجتماعی زنان در ایران نیز برعلیه تبعیض جنسیتی کمتر می توان از مردان اندیشمند و روشنفکر سراغی گرفت، گویا هنوز بخشی از جامعه نمی خواهد قبول کند که ساختارهای بیمارگون و آسیب دیده اجتماعی به مدد تغییرات بنیادین در وصع زنان تغییرات اساسی پیدا خواهد کرد. به عبارت بهتر در تلاش برای توسعه اجتماعی و بهبود وضع زنان ما با غیبت نخبگان اجتماعی مرد مواجه ایم که بتوانند فارغ از چارچوبهای جنسیتی بی آنکه مشکلات را زنانه ببینند و یا متعلق به زنان بدانند به این درک اجتماعی رسیده باشند که این مشکلات برخاسته از ساختارهای اجتماعی اند که در گوشت و خون جامعه تنیده شده اند. در واقع ان حضور به معنی تلاش برای برطرف کردن نارسایی ها و مشکلات بخش عظیمی از ساختارهای اجتماعی است که زنانه هستند اما لزوما ماهیت زنانه ندارند.
 از سوی دیگر غیبت نخبگان اجتماعی در حوزه های مطالعات زنان نه تنها باعث پیچیده تر شدن این مشکلات و گسترش آن می شود این نگاه را نیز در بین این دسته از نخبگان تقویت می کند که مشکلات زنان راه حلهای زنانه دارد و نخبگان زن باید در این راه پیشگام باشند!  حضور مردان در گسترش مباحث فمینیستی در ایران به قدر بطئئ و اندک است که باعث شاخص شدن انهایی می شود که به مباحث اصطلاحا زنانه وارد می شوند. گوئیا تفکیک های جنسیتی انقدر نیرومند بوده اند که به حوزه مطالعات اجتماعی و بررسی ساختارهای اجتماعی نیز نفوذ کرده و آنها را زنانه و مردانه کرده است!
بعد دیگر ماجرا نادیده گرفتن مردان در برخی از مطالعات مربوط به زنان است؛ مردانی که مجریان یا فاعلین خشونت ها و تبعیض ها بر علیه زنان هستند. این دسته از مردان لزوما در زمره نخبگان اجتماعی یا در زمره نخبگان سیاسی نیستند اما همانهایی اند که اعمال خشونت می کنند  واز تبعیض های جنسیتی رایج در جامعه ظاهرا بهره مند می شوند. اما در مطالعات و برنامه ریزی ها نادیده گرفته می شوند و جنبه انفعالی به خود می گیرند. به زبان دیگر خشونت هایی که در جامعه برعلیه زنان رواج دارد مطابق پژوهشها ماهیتی مردانه دارند؛ مردانی که به دلیل نداشتن آموزشهای لازم و جامعه پذیری های جنسیتی فاقد شناخت لازم از ایجاد رابطه هنجارمند و سالم با زنان درخانواده، در اجتماع، در محیطهای آموزشی و در محیطهای شغلی هستند. بسیاری از آنان هنوز قائل به تفکیک ها و تبعیض های اساسی بین زن و مرد هستند  وحق خود می دانند که تصمیم گیری های اساسی در باره زنان را خود عهده دار شوند.
در این جا می خواهم نگاهی داشته باشم به آسیبهای اجتماعی که زنانه تلقی می شوند و روی دیگر آنها (مردان) به فراموشی سپرده شده اند. مردانی که اگر نگوییم محور این اسیبها هستند عامل گسترش آن هستند:
کاهش سن روسپیگری( زیر 18 سال).
افزایش فرار دختران از خانه و کاهش سن فرار از خانه. امارها نشان می دهد که دختران فراری بعد از 24 ساعت مورد تجاوز قرار می گیرند.
تنها 13 درصد زنان در سن اشتغال به کار مشغولند. مردان خانواده با توسل به سنتها و قوانین ازعمده ترین موانع اشتغال زنان به شمار می روند.
افزایش طلاق و نارضایتی های زناشویی
 ازدواج کودکان( ازدواج دختران خردسال با مردان گاه مسن و یا نوجوان)
چند همسری مردان
زنان صیغه ای
چرا مردان سکوت می کنند؟ چراغ رابطه خاموش است!
در مقالاتی که به مناسبت های مختلف درباره زنان ، خشونت، قوانین مردسالار و تبعیض جنسیتی نوشته می شود کمتر می توان ردپایی از مردان را یافت. در جنبش اجتماعی زنان در ایران نیز برعلیه تبعیض جنسیتی کمتر می توان از مردان اندیشمند و روشنفکر سراغی گرفت، گویا هنوز بخشی از جامعه نمی خواهد قبول کند که ساختارهای بیمارگون و آسیب دیده اجتماعی به مدد تغییرات بنیادین در وصع زنان تغییرات اساسی پیدا خواهد کرد. به عبارت بهتر در تلاش برای توسعه اجتماعی و بهبود وضع زنان ما با غیبت نخبگان اجتماعی مرد مواجه ایم که بتوانند فارغ از چارچوبهای جنسیتی بی آنکه مشکلات را زنانه ببینند و یا متعلق به زنان بدانند به این درک اجتماعی رسیده باشند که این مشکلات برخاسته از ساختارهای اجتماعی اند که در گوشت و خون جامعه تنیده شده اند. در واقع ان حضور به معنی تلاش برای برطرف کردن نارسایی ها و مشکلات بخش عظیمی از ساختارهای اجتماعی است که زنانه هستند اما لزوما ماهیت زنانه ندارند.
 از سوی دیگر غیبت نخبگان اجتماعی در حوزه های مطالعات زنان نه تنها باعث پیچیده تر شدن این مشکلات و گسترش آن می شود این نگاه را نیز در بین این دسته از نخبگان تقویت می کند که مشکلات زنان راه حلهای زنانه دارد و نخبگان زن باید در این راه پیشگام باشند!  حضور مردان در گسترش مباحث فمینیستی در ایران به قدر بطئئ و اندک است که باعث شاخص شدن انهایی می شود که به مباحث اصطلاحا زنانه وارد می شوند. گوئیا تفکیک های جنسیتی انقدر نیرومند بوده اند که به حوزه مطالعات اجتماعی و بررسی ساختارهای اجتماعی نیز نفوذ کرده و آنها را زنانه و مردانه کرده است!
بعد دیگر ماجرا نادیده گرفتن مردان در برخی از مطالعات مربوط به زنان است؛ مردانی که مجریان یا فاعلین خشونت ها و تبعیض ها بر علیه زنان هستند. این دسته از مردان لزوما در زمره نخبگان اجتماعی یا در زمره نخبگان سیاسی نیستند اما همانهایی اند که اعمال خشونت می کنند  واز تبعیض های جنسیتی رایج در جامعه ظاهرا بهره مند می شوند. اما در مطالعات و برنامه ریزی ها نادیده گرفته می شوند و جنبه انفعالی به خود می گیرند. به زبان دیگر خشونت هایی که در جامعه برعلیه زنان رواج دارد مطابق پژوهشها ماهیتی مردانه دارند؛ مردانی که به دلیل نداشتن آموزشهای لازم و جامعه پذیری های جنسیتی فاقد شناخت لازم از ایجاد رابطه هنجارمند و سالم با زنان درخانواده، در اجتماع، در محیطهای آموزشی و در محیطهای شغلی هستند. بسیاری از آنان هنوز قائل به تفکیک ها و تبعیض های اساسی بین زن و مرد هستند  وحق خود می دانند که تصمیم گیری های اساسی در باره زنان را خود عهده دار شوند.
در این جا می خواهم نگاهی داشته باشم به آسیبهای اجتماعی که زنانه تلقی می شوند و روی دیگر آنها (مردان) به فراموشی سپرده شده اند. مردانی که اگر نگوییم محور این اسیبها هستند عامل گسترش آن هستند:
کاهش سن روسپیگری( زیر 18 سال).
افزایش فرار دختران از خانه و کاهش سن فرار از خانه. امارها نشان می دهد که دختران فراری بعد از 24 ساعت مورد تجاوز قرار می گیرند.
تنها 13 درصد زنان در سن اشتغال به کار مشغولند. مردان خانواده با توسل به سنتها و قوانین ازعمده ترین موانع اشتغال زنان به شمار می روند.
افزایش طلاق و نارضایتی های زناشویی
 ازدواج کودکان( ازدواج دختران خردسال با مردان گاه مسن و یا نوجوان)
چند همسری مردان
زنان صیغه ای
قاچاق دختران به کشورهای دیگر
ترک تحصیل زنان و یا ایجاد موانع برای ادامه تحصیل آنها در مقاطع بالاتر.
مزاحمت های خیابانی
و...
چراغ رابطه بین نخبگان اجتماعی زن و مرد اگر نگوییم خاموش است کم سو است. برطرف کردن مشکلات ساختاری ناشی از تبعیضهای جنسیتی  هم سویی و هم آوایی نخبگان مرد و زن را می طلبد. تغییر در روندهای جامعه پذیری و آموزشها از یک سو  از سوی دیگر پررنگ شدن نقش نخبگان مرد در پژوهشهای فمینیستی با این رویکرد که این اسیبها ناشی از ماهیت مردانه خشونت برعلیه زنان است و مهمتر از ان تلاش برای تغییر نگرشهای مردانی که رویکردهای تبعیض امیز و خشونت امیز نسبت به زنان  دارند می تواند در بهبود این مسائل بسیار موثر باشد.
در پایان باید اضافه کنم که نباید نقش نخبگان سیاسی را در حوزه های قانونگزاری، قضاوت و اجرای قانون و نقش ساختارهای سنتی مبتنی بر مردسالاری را از یاد برد. آنها نقش مهم و فراگیری در ایجاد و از بین بردن تبعیض های جنسیتی و رفع آسیبهای اجتماعی برعهده دارند اما در اینجا روی ما با آنها نبود.
*این تصویر مربوط به کمپین روبان سفید، کمپین مبارزه مردان با خشونت برعلیه زنان است. 
برای اطلاعات بیشتر درباره این کمپین می توانید به این سایت بروید:www.whiteribboncampaign.co.ukwww.whiteribboncampaign.co.uk







باز«دید»


یه چیزایی هست که همیشه منو سرحال می اره یه جور نشاط جادویی یه جور حس خاص؛ مث وقتی عاشق شدیم و اولین بار تونستیم با هاش قدم بزنیم، انگار داریم روی ابرها راه میریم. این حس وقتی سراغ من میاد که یه ادم ویژه رو ملاقات می کنم . این آدم ویژه یه آدم معروف نیست یه آدمیه که در تار و پود جامعه مث خیلیای دیگه تنیده شده یه آدم ناشناسه یه آدم غیرمهمه! اما ویژه س. از اونایی که من بعد از دیدنشون انگار دارم رو ابرا راه میرم و هی با خودم لبخند میزنم و شاید زیر لب یه چیزی هم نجوا می کنم... امروز با دوست نازنینی رفتیم بهزیستی برای دیدن یکی از دانشجوای نابینا. اونجا اون داره مروارید بافی یاد می گیره جالا این که چه جوری اینا اون دونه های ریز مونجوق و مروارید رو به هم می بافن خودش اعجاب اوره! اون مارو برد سرکلاسشون که ما بچه ها رو «ببینیم». کلاس یه زیرزمین نیمه تاریک بود. تا حالا فکر نکرده بودم که کلاس نابینا ها تاریک روشنش زیاد فرقی نداره اما دیدن اون دخترای نابینا توی فضای نیمه تاریک زیرزمین خیلی سینمایی بود... با دستورالعملهایی از روی خط بریل داشتند کارشون رو انجام می دادند گلدون، گردن بند،تاج عروس، شونه های تزیینی و ... می بافتند.. اما این طرف کلاس اون چیزی بود که توجهم رو جلب کرد! دختر جوان و زیبایی که داشت در فضای نیمه تاریک با چند نفر مکالمه انگلیسی کار می کرد او اونقدر خوش لهجه بود که توجه ما رو جلب کرد... دختر کم بینایی که دانشجوی فوق لیسانس زبان انگلیسی یکی از دانشگاههای دولتیه، گاهی به عنوان مترجم شفاهی کار می کنه، اما بیشتر وقتشو رو به اموختن زیان به نابینایان می گذرونه... کتابهای اموزشی زبان رو برای شاگرداش تایپ بریل می کنه و بعد با سی دی و مکالمه با اونا کار می کنه... اون می خواد آموزش زبان انگلیسی به نابینایان رو به عنوان موضوع پایان نامه ش انتخاب کنه... اینترنت بلده و از کتابهای صوتی و کتابخونه های صوتی برا معلوماتش بهره می بره او با شادابی حرف می زنه. شیرین زبان و خوش مشربه ... ازش درباره کم بینایی اش و اینکه ایا پی گیر یافته های جدید پزشکی در این باره هست می پرسم، بدون تغییری در چهره یا صدا میگه آره پی گیرم اما پیوند شبکیه فعلا محاله... بهش میگم ممکنه چشمت ضعیف تر هم بشه؟ با همون خونسردی میگه اره الانم خیلی ضعیفه ... قدیسی را تاکنون ندیده ام و تمایلی هم به دیدن قدیسان نداشته ام اما از پله ها که بالا می آیم انگار ازمعبدی برمیگردم که ...