۱۳۹۳ دی ۲۸, یکشنبه

بلوغ هم‌چنان در ابهام



فیلم سیزده چه می گوید و درباره چیست؛ آیا بمانی در مدسه مورد آزار خاصی مثلا آزار جنسی از سوی پسرک همکلاسی قرار گرفته؟ آیا شاهد آزار جنسی کسی بوده که حالا پسرک همکلاسی تهدیدش می کند؟ چرا همواره او را می ترساند؟!
بمانی نه تنها در مقابل پدر و مادرش سکوت کرده که در مقابل دوربین و تماشاگران هم سکوت کرده است. آیا ماجرایی بین بمانی و زن همسایه وجود دارد؟ یه جور تله پاتی؟ یه جور همدردی خاموش؟! چرا از پنجره به اتاق او نگاه می کرده؟ برای تنهایی؟ برای چه؟!! و چه می دیده؟! چرا در اتاق پسرک که رو به تختخوابش باز می شود سوراخ شده است؟
به نظرم این‌ها سئوالاتی است که اگر هومن سیدی در فیلم سیزده پاسخ می داد فیلم متفاوتی درمیان فیلم‌هایی از این دست بود، اما پرداختن به جدایی والدینی که پسرک را رها کرده اند، پدر سلطه گر و بی توجه، جوانان خیابان خواب و مواد فروش و معتاد و جوانمرد، سوژه جدیدی در سینمای ایران نیست.
نام فیلم اگرچه سن پسرک داستان را بر خود دارد، اما کمتر درباره او شخصیت پردازی شده است و ماجراهای پسرک تا زمانی هم  که فیلم به پایان می رسد، معماگونه باقی می ماند و کارگردان هم‌چنان او و ماجراهایش را معلق نگاه می دارد. شاید اسرار مگویی بوده که حتی مخاطب هم نامحرم بوده!! و مانند اعلب فیلم‌های ایرانی کارگردان خوشتر داشته است به سراغ جوانان ولگرد در ساختمان‌های متروکه برود ، اگرچه عینک قضاوت را از چشم برداشته است و «جور دیگری دیده است»! اما در کل همان کلیشه همیشگی است، ماجراهایی که تکراری شده است و آن را از حد یک فیلمفارسی فراتر نمی برد... و می‌توان ازآن نتیجه‌ها ی اخلاقی گرفت.

زن و بدن


عکسی رو در فیس بوک یکی از دوستان دیدم؛ مربوط به دانش‌آموزانی که به خاطر همدردی با معلمشان که سرطان داشت موهای خود را تراشیده بودند. نمونه‌ای که چندی پیش هم به صورت معکوس اتفاق افتاد.. 
داشتم فکر می‌کردم اگر در مدرسه‌ی دخترانه‌ای این اتفاق بیفتد، دانش‌آموزان یا معلم ، چطور می‌توانند همدردی خودشون رو نشون بدن! ضمن این که از دست رفتن زیبایی‌های ظاهری برای زنان در جامعه ما ( از بقیه جاها خبر ندارم) خیلی مهمه! دوستانی داشته‌ام که در موقع شیمی درمانی در خلوت خودشون برای ازدست دادن موها و ابروهایشان بیشتر از سرطان ناراحت بوده‌اند، لحظه‌ای که مجبور شده‌اند موهایشان را بدست ماشین اصلاح بسپارند که با آن بیگانه‌اند، لحظه دردناکی بوده است.
بدن زن حریمی است که فقط متعلق به خودش نیست، ناموس مردان است و نمی‌شود به راحتی زخم‌هایش و دردهایش و ناکامی‌هایش را به رخ کشید، کسی هم نمی‌تواند به راحتی با آن همدردی کند. همدردی با بدن رنجور زنانه بیشتر از آن که عینی و واقعی باشد در هاله‌ای از ابهام و انتزاع پوشیده شده است!