۱۳۹۷ خرداد ۲۳, چهارشنبه

زنانگی، خشونت و ترس (فضاهای عمومی چه نسبتی با بدن زنانه دارند؟)

منتشر شده در دو ماهنامه دیلمان
از نظر میشل فوکو بدن پدیده ای اجتماعی و تاریخی است و مانند بسیاری از پدیده های اجتماعی می تواند دارای تاریخچه باشد. با توجه به محوریت قدرت در دیدگاه فوکو ، بدن می تواند محور و کانون قدرت باشد و از طریق تنبیه و انضباط تحت کنترل درآید. در فرایند انضباط، قدرت از یک امر بیرونی و قابل رویت به قدرتی درونی شده در فرد تبدیل می شود. در این صورت قدرت بطور هم زمان دو نقش ایفا می کند هم به صورت بیرونی فرد را به کنترل خود درمی آورد و هم فرد خودش را تحت سلطه خود می گیرد...جنسیت یکی از عوامل مهم به انقیاد درآوردن بدنهای زنانه به ویژه در دوران نوجوانی و جوانی است. جنسیت برخلاف جنس نشان دهنده مرد یا زن بودن نیست بلکه معرف باور و رفتاری است که افراد را مرد یا زن نشان می دهد. در این مفهوم مرد یا زن بودن و زنانگی و مردانگی در تقابل با هم مطرح نمی شوند بلکه نشانگر آنند که این مفاهیم در طی زمان چه نغییراتی را پشت سر گذاشته اند و چگونه در جوامع گوناگون تحت تاثیر باورها و ارزشهای اجتماعی، فرهنگ و ساختارهای اجتماعی قرار می گیرند. امروزه دانسته های انسان شناسی و مردم شناسی یکدستی مفهوم جنسیت را زیر سوال برده است. بنابراین ویژگی‌های زیستی نمی‌توانند برای تعریف رفتارهای زنانه و مردانه مناسب باشند.
فعالیت‌های اقتصادی و سیاسی حوزه عمومی در جامعه با کارهای تولیدی و کارهای مزدی مردان تعریف می‌شود و حوزه خصوصی با کارهای خانگی، کارهای غیررسمی و کارهای بدون مزد زنان تعریف می‌شود. با این که در چند دهه گذشته تعداد زیادی از زنان به نیروی کار مزدی وارد شده‌اند، این دوگانگی همچنان به تداوم سلطه و تبعیض کمک می کند و توانایی دستیابی به برابری جنسیتی را محدود می سازد.
رویکرد جنسیتی در بحث امنیت اجتماعی؛ ویژگی‌های فرادستانه‌‌ای را به چالش می‌کشد که ‌رفتارهای خشونت آمیز را تقویت می‌کنند. بررسی ها نشان می‌دهند که اکثر خشونتهای اجتماعی هم مبتنی بر جنسیت هستند و هم بدن زنانه را نشانه می روند و با قدرت ناشی از جنسیت مردانه ارتباط دارند . بازسازی مرزهای سنتی حوزه‌های عمومی و خصوصی، پیش نیاز لازم برای برنامه‌ریزی موثر درباره جنسيت و حذف خشونت علیه زنان است. رانده شدن زنان به فضاهای خصوصی (مانند خانه) آسیبهای اجتماعی خاص خود را دارد اما در این مقاله رویکرد ما جنسیتی شدن فضاهای عمومی است.
از دیدگاه اجتماعی و فرهنگی فضاهای عمومی مکانهایی برای مناسبات متقابل اجتماعی، رویارویی و تبادل هستند. جایی که گروهها با منافع متفاوت گرد هم می آیند. این فضاها برای اهداف متنوعی طراحی شده اند و حضور افراد گوناگون در آن به هویت جمعی کمک می کند. از دیدگاه سیاسی فضاهای عمومی جایی هستند که مردم می توانند در زندگی عمومی شرکت کنند و صدای مطالباتشان شنیده شود. از دیدگاه معماری، فضاهای عمومی جاهایی اند که به روی هرکسی باز و قابل دسترسی اند. ایجاد حس مشارکت در استفاده از فضاهای عمومی مشترک باعث می شود که فرهنگ، باورها و ارزشهای اجتماعی و محلی تقویت شود و منجر به یگانگی و انسجام اجتماعی گردد و افراد از تعلق اجتماعی و در کنار هم بودن لذت ببرند.
مطالعات رامون گارسیا و همکارانش نشان می دهند که زنان ارتباط نزدیکتری با محیط شهری دارند و طراحی فضاهای عمومی تاثیر بیشتری بر زنان نسبت به مردان دارد، زیرا زنان وقت بیشتری را در محیطهای عمومی برای وظایفی که به امور خانوادگی و کارهای خانگی مربوط است مثل همراهی فرزندان تا مدرسه ، همراهی کودکان برای مراجعه به پزشک و خرید و ... صرف می کنند.
اگر فضای عمومی رضایت بخش و امن باشد می تواند در ارتقای کنش متقابل اجتماعی و کاهش محرومیت های ناشی از طبقه اجتماعی، قومیت،
 سن یا جنسیت سهم مهمی داشته باشد.
منصوره موسوی
ادامه نوشته را در مجله دیلمان شماره 8 بخوانید.
مجله دیلمان را می توانید از کتابفروشی ها. کیوسکهای روزنامه فروشی و شهرکتابها تهیه کنید یا مشترک شوید و پستی دریافت نمایید.
تلفن دفتر مجله: 013-33447403