۱۳۹۶ بهمن ۱۰, سه‌شنبه

موی زن




موی زن گاه در توصیفات عاشقانه می نشیند و با الحان خوشایند و ستودنی مثل گیسو، جعد، طره ،  زلف و ... بیان میشود و شعرها  در وصفش سروده می شوند؛ این که آشوب به پا می کند، چهره معشوق را می پوشاند، دلربایی می کند و ... . در این توصیفات رمانتیک و عاشقانه از گیسو، بدن معشوق غایب است و فقط مو و چهره اش پیداست. غیبت بدن در توصیفات عاشقانه، خود نکته ها دارد که در فرصتی دیگر باید بدان پرداخت.
موی زن خاستگاه امر و نهی های متشرعان نیز بوده است. از دید متشرعان اما؛ موی زن لانه شیطان است و مظهر اغواگریی و فریبندگی و گناه. و زنی که موی خود را به نامحرم نشان دهد یا با آن اغواگری کند، در روز جزا تاوان سنگینی خواهد داد. او در دوزخ از گیسوانش آویخته خواهد شد و تا ابد کیفر خواهد دید.
قصه موی زن اما به آویخته شدن در دوزخ و نشستن در شعر عاشقانه شاعران پارسی گوی خاتمه نمی یابد. موی زن در صد سال اخیر همواره موضوع تعارضات اجتماعی و سیاسی بوده است. از کشف قانونی حجاب گرفته تا اجبار قانونی به نشاندن حجاب؛ مسئله عمده پوشاندن یا نپوشاندن موهاست.
موی زن قصه پر کشمکشی نمیشد اگر در شعر شاعران و فتاوی متشرعان جا خوش کرده بود. موی زن عرصه ای خصوصی بود چه در شعر و چه در شرع.
وقتی موی زن از چاچوب شرع به چارچوب قانون کشیده شد، به سیاست هم کشیده شد. و بدین ترتیب موی زن از عرصه ای خصوصی به عرصه عمومی؛ به خیابانها و مدارس و ادارات و کارخانه ها و ... هم وارد شد. مطرح شدن موی زن در عرصه قانون و سیاست یعنی سیاسی شدن آن. یعنی نشستن تنبیه و مجازات و جریمه و بازداشت برای پوشاندن یا نپوشاندن آن. و این شروع فاجعه بود. شروع آن چه که همه چیز را عین سیاست می خواست.
وقتی موی زن از عرصه خصوصی به عرصه عمومی و بدتر از آن به عرصه سیاسی کشیده شد، ضخامت دیواره هایی که باید شکسته شوند، ممکن است سخت نباشد اما به دقت و درایت بیشتری نیاز دارد.
در حال حاضر موی زن به چنان گره ای تبدیل شده است که در تاریخ ایران سابقه نداشته است. در تاریخ ایران چه در دوره باستان و چه پس از حمله اعراب مسلمان و شروع دوره اسلامی در ایران، حجاب امری شرعی و اختیاری برای زنان بوده است و نه الزامی حکومتی. حجاب در همه این دوره ها لباس زنان بوده است، همان طور که لباس مردان هم تا قبل از دوران مدرن(رضاشاه) بی شباهت به لباس زنان نبوده است؛ بلند، گشاد و دارای پوششی برای سر، اعم از دستار و کلاه و ..... اگر هم در دورانی زنان پرده نشین بوده اند، اولا پرده نشینی زنان به طبقه اجتماعی آنها بسیار مرتبط بوده است و دوم اینکه پرده نشینی هم تحت شرایط روزگار و ناامنی های اجتماعی و سیاسی بوده است که زنان خود برمی گزیده اند و نه دستوری حکومتی و قانونی که تعزیز و تنبیهی قانونی داشته باشد.
بنابراین مسئله شدن حجاب در عرصه عمومی و قانونمند کردن آن و تنبیه و مجازات چیدن برای آن شروع ماجرایی است که موی زن را سیاسی می خواهد. این اتفاق یکبار در دوره رضاشاه روی داد که موی زن را به لابلای مصوبات قانونی کشاند و سیاسی کرد و یکبار پس از انقلاب پنجاه و هفت، همین عملکرد به گونه ای معکوس و واژگون شکل گرفت.
اما و اما؛ همه اینها را نوشتم که به این مهم برسم که راه دستیابی به حجاب اختیاری فقط از راه اعتراض مدنی بدون هرگونه شائبه سیاسی می گذرد. حجاب اختیاری چه بصورت نیاز و ضرورتی ملی و چه به صورت نیاز زنان برای حضور در جامعه بدون هرگونه تبعیض جنسیتی، باید بدون هرگونه «برچسب سیاسی» باشد. روسری زنان و موی زنان نباید تبدیل به ابزار مبارزه سیاسی شود. نباید پرچم مبارزه برعلیه حکومت باشد.
حجاب اختیاری فقط و فقط یک خواست مدنی و یک خواست اجتماعی در حوزه مدنی و حوزه اجتماعی است و نه خواستی سیاسی و مبارزه ای سیاسی. درست است که حکومت موی زن را به لابلای مصوبات قانونی و سیاسی کشانده است، اما زنان باید با اعتراض مدنی آن را از لابلای مصوبات سیاسی و قانونی بردارند. فقط در این صورت است که موی زن می تواند آزادانه و به اختیار به زیر روسری درغلتد یا رها باشد.
مبارزه زنان برای حق داشتن حجاب اختیاری اگر با مبارزه سیاسی آغشته شود هرگز به ثمر نخواهد نشست و اگر هم به ثمر بنشیند زودگذر خواهد بود. زیرا در آن صورت حجاب فقط مجوزی برای ورود به مبارزه سیاسی است و به سرعت به موضوع درجه چندمی تبدیل می شود و اولویتش را از دست می دهد.