۱۳۹۵ فروردین ۳۰, دوشنبه

یه اتفاق تازه

این روزا بارون شده یه اتفاق تازه
یه لحظه ی عاشقانه که منتظری اتفاق بیفته
هر روز از ساعت سه ابرای تیره میان به مهمونی آسمون پشت پنجره
بعد قطره های ریز و یواشکی بارون، راه آسمون و زمین رو آب و جارو می کنن
بعد ناگهان حضور پرشتاب و ریتمیک و خیس بارون
دقیقا مثل وقتی که عاشق میشی
با غرش ابرا
با برقی که یه گوشه ی آسمون رو یه خط نورانی میکشه
گاهی هم تگرگ با دونه های درشت یخزده اش دست قطره های بارون رو میگیره برای یه والس خیس
و من ایستاده کنار پنجره با فنجون چایی در دستم

هیچ نظری موجود نیست: