۱۳۹۵ اردیبهشت ۶, دوشنبه

«زنانگی و بدن»

نوشتن جون کندنه...
بیشتر از یکسال از زمانی که «زنانگی و بدن» به ممیزی ارشاد فرستاده شده ، گذشت... بدون کوچکترین خبری ... گاهی به ناشرش زنگ می زنم و حالشو می پرسم ، ناشرهم مثل من منتظر خبر تازه ای ازشه و خبری نمیشه... گاهی، خیلی دلم براش تنگ میشه... کتابی که گردآوری مصاحبه ها و نوشتنش دو سال طول کشید، یکی از اعضای خونواده م شده ... صدای دخترایی که باهاشون حرف زده بودم و حالا لابلای کاغذا نشسته اند، منتظر شنیده شدنه... ناشر از پشت سیمهای تلفن بهم میگه صبر کن...

هیچ نظری موجود نیست: