۱۳۸۹ تیر ۲, چهارشنبه

زنان، زلزله، گناه…!

بی سوادان قرن بیست و یکم کسانی نیستند که نمی توانند بخوانند و بنویسند بلکه کسانی هستند که نمی توانند آموخته های کهنه را دور بریزند و دوباره بیاموزند.

الوین تافلر

زمان کوتاهی نیست که در جامعه ما سخن از ایجاد ارتباط بین گناه و زلزله میرود و ظاهرا” آنان که بر طبل چنین گفتمانی می کوبند، نمی خواهند به آن پایان دهند و گویی هنوز در عصر ماقبل سنگی می زیند، که بشر را از کم و کیف جهان پیرامونش اطلاعی در دست نیست و …

اصرار بر رواج چنین اندیشه ای و در پی آن اصرار بر پیداکردن راهکارهایی برای مهار زلزله از طریق مهار گناه و اجرایی کردن و هنجارمند کردن این راهکارها ، به معنای مرگ منطق وعقلانیت است، وتلاش برای هنجارمند کردن و اجرایی شدن آن نیزمستلزم هزینه هایی است که بیش از هر زلزله ای به بدنه ی جامعه آسیب می رساند. این گفتمان چه ویژگی هایی داشته و دارد؟

1- این گفتمان چه ویژگی هایی داشته است؟

به لحاظ زمانی پس از هر زلزله ای شنیده می شد.

از زبان مردم کوچه و بازار و بعضی افراد بیسواد و کم سواد این نغمه ها به گوش می رسید.

کسی به این حرفها توجه چندانی نشان نمی داد اما بود و شنیده می شد…

گاهی سئوالاتی بیان می شد، از سر منطق؛ که مثلا کودکان چه گناهی کرده اند یا آنان که گناهی نکرده اند چرا باید تنبیه ای چنین سخت را پذیرا شوند؟

خوب یا پاسخی نبود یا پاسخی غیر منطقی تر داده می شد!

آنان هیچ تعریفی از گناه ارائه نمی دادند.

دقیقا مشخص نمی کردند، کدام نوع گناهان موجب زلزله می شود.

درجه شدت و ضعف گناه و دوری و نزدیکی آن هم با وقوع زلزله مشخص نبود.

گناهانی که در وقوع زلزله موثر پنداشته می شدند، آنهایی بودند که در حوزه شخصی زندگی یک فرد،جای می گیرند مانند وجود مهمانی های مختلط در فلان شهر، نوشیدن مشروبات الکلی و…اما سخنی از گناهانی که مربوط به زندگی اجتماعی است مانند رشوه خواری ، دروغگویی، دزدی ، غارت مال مردم و… به میان نمی آمد.

در مجموع رواج گفتمانی عامیانه بدون رعایت مراحل یک بحث ساده ی نظری و علمی. نوعی کلی گویی و بدیهه انگاری و سفسطه گری… در عین حال که نشنیده انگاشته می شد بر جانهای آسیب دیده از زلزله، زخم می زد.

و مهمتر از همه در واقعیت اجتماعی و در زندگی روزمره، این گفتمان تناقضی را با خود حمل میکرد؛ مسئولین، مومنین، خیرین و همه نمی توانستند از کمک به زلزله زدگان چشم بپوشند، همه به نوعی تلاش می کردند در کمک به زلزله زدگان سهیم باشند!

این تناقض دلایل گوناگونی می تواند داشته باشد اما یک دلیل مهمش این است که طرح چنین گفتمانی بر هیچ مبنای منطقی، عقلانی، دینی، استوار نیست و کسی حاضر نبود برای آن بهایی بپردازد. حتی آنکه این گفتمان را بر زبان می آورد نمی توانست به ندای وجدانش گوش ندهد البته اگر از وجدانش ندایی به گوش می رسید….

2- این گفتمان اکنون چه ویژگی هایی دارد؟

هنوز زلزله ای به وقوع نپیوسته است بلکه پیش بینی (پیش گویی) شده است که در تهران زلزله خواهد آمد و… باید با کنترل روند بی حجابی جلوی آن را گرفت.

نوع گناه دقیقا مشخص شده است؛ بی حجابی. آنچه که باید در حوزه زندگی شخصی قرارگیرد و سالهاست به اجبار در حوزه زندگی جتماعی قرار گرفته است با چارچوبهای قانونی! و اجرایی و قضایی .

در مجموع آزاردهنده ترین بخش این ماجرا، تاکید بر رواج نوعی اندیشه یا گفتمانی است که در پشت این جملات- ارتباط گناه و زلزله یا بی حجابی و زلزله- وجود دارد ( هرچند دارم به اکراه دو واژه ی گفتمان و اندیشه را به کار می برم، زیرا هرکدام این دو واژه در جای خود منزلتی دارند که شایسته نیست برای هر سخنی از آن استفاده کرد). این گفتمان تکیه بر بدیهه انگاری پدیده هایی نموده است که هرکدام قالب منطقی یا علمی خود را دارند و بدان وسیله قابل مطالعه و بررسی اند.

ما دیر زمانی است که از تفکر اسطوره ای (جادویی) که عادت دارد به جهان با عینک بدیهه انگاری پدیده ها بنگرد فاصله گرفته ایم یکبار در زمان سقراط که برای مبارزه با این نوع تفکر که سفسطه اش خواند و برای دفاع از اندیشه منطقی خود جام شوکران را سر کشید و بار دیگر با گالیله با تفکر علمی اش؛ که به تلخی پذیرفت زمین مرکز عالم است و به گرد خورشید نمی چرخد؛ چرا که می دانست سخن او زمین را از چرخیدن باز نمی دارد. و بعدها در ضیافت علوم تجربی که همه بدیهه انگاری های جهان را به مصاف خواند و می خواند و دیرگاهی است که تفکر اسطوره ای و جادویی را همآورد درخوری برای خود نمی داند.

در قرن بیست و یکم با سیطره علم و فلسفه؛ منطق و تجربه، سخن راندن از ارتباط بی حجابی و زلزله واقعا” به یک جوک شباهت دارد چرا که جز ذهن های بی منطق، متحجر و عقب مانده نمی توانند آن را برتابند و تناقضاتی را که این تفکر با خود حمل می کند، حل کنند. آن هم در جامعه ای که از افتخاراتش حضور نخبگان علمی در در دانشگاهها و مراکز علمی سراسر جهان است.

در پایان باید یادور شوم ؛ که در مواجهه و پاسخگویی به این گفتمان باید مراقب بود که به دام تفکر اسطوره ای و بداهه انگاری گرفتار نیاییم، که ناخواسته عرصه را بر پیشرفت، مدرنیت، آزادی اندیشه تنگ خواهیم نمود.

هیچ نظری موجود نیست: