۱۳۸۹ تیر ۲, چهارشنبه

شعری از خانم سیمین بهبهانی:



قلم چرخيد و فرمان را گرفتند
ورق برگشت و ايران را گرفتند

به تيتر «شاه رفت ِ» اطلاعات
توجه کرده، کيهان را گرفتند
چپ و مذهب گره خوردند و شيخان
شبانه جاي شاهان را گرفتند

همه ازحجره‌ها بيرون خزيدند
به سرعت سقف و ايوان را گرفتند

گرفتند و گرفتن کارشان شد
هرآنچه خواستند آن را گرفتند

به هر انگيزه و با هر بهانه
مسلمان، نامسلمان را گرفتند

به جرم بدحجابي، بد لباسي
زنان را نيز، مردان را گرفتند

سراغ سفره ها، نفتي نيامد
وليکن در عوض نان راگرفتند

يکي نان خواست بردندش به زندان
از آن بيچاره دندان را گرفتند

يکي آفتابه دزدي گشت افشاء
به دست آفتابه داشت آن را گرفتند

يکي خان بود از حيث چپاول
دوتا مستخدم خان را گرفتند

فلان ملا مخالف داشت بسيار
مخالف‌هاي ايشان را گرفتند

بده مژده به دزدان خزانه
که شاکي‌هاي آنان را گرفتند

چو شد در آستان قدس دزدي
گداهاي خراسان را گرفتند

به جرم اختلاس شرکت نفت
برادرهاي دربان را گرفتند

نميخواهند چون خررا بگيرند
محبت کرده پالان را گرفتند

غذا را آشپز چون شور ميکرد
سر سفره نمکدان را گرفتند

چو آمد سقف مهمانخانه پائين
به حکم شرع مهمان را گرفتند

به قم از روي توضيح‌المسائل
همه اغلاط قرآن را گرفتند

به جرم ارتداد از دين اسلام
دوباره شيخ صنعانرا گرفتند

به اين گله دوتا گرگ خودي زد
خدائي شد که چوپان را گرفتند

به ما درد و مرض دادند بسيار
دليلش اينکه درمان را گرفتند

همه اين‌ها جهنم، اين خلايق
ز مردم دين و ايمان را گرفتند

شعر از سایت اندیشکده جامعه شناسی

هیچ نظری موجود نیست: